برندسازی برای بسیاری از کمپین های بازارهای کوچک تا متوسط (SMB) اندکی با دشواری همراه می باشد و عقاید و روش های زیادی راجع به بهترین روش و رویکرد درباره آن وجود دارد.
آژانس های گرافیکی خلاق و برتر به منظور رقابت با سایر آژانس ها ی خدمات گرافیکی، سعی در ارائه ی جذابترین طرح ها دارند: بدین منظور از نمودارها، جداول و طرح های مختلفی برای ارائه ی مطالب خود استفاده می کنند.
بسیاری ازکمپین های SMB هیچ گاه نگران ترسیم استراتژی برند خود نیستند و هیچ استراتژی خاصی اتخاذ نمی کنند و در واقع به بازار اجازه می دهند تا برای برند شدن آنها (در جهت مثبت یا منفی) تصمیم بگیرد. از طرف دیگر بسیاری از بازاریابان SMB می دانند که باید تلاش های بیشتری را در جهت برند سازی خود انجام دهند اما اغلب نمی دانند که از کجا شروع کنند.
البته گاه با توجه به استراتژی های دیگر شرکت ها و توجه به ارزش های آنها می توان تا حدی مسیر را پیدا کرد.
حتی اگر شما یکی از ۹۰درصد کمپین هایی بودید که بودجه کافی برای بکارگیری آژانس استعداد برتر(top agency talent) برای برندسازیتان ندارید باز هم می توان امیدوار بود؛ با توانایی وبرنامه ریزی درست می توانید استراتژی برند خود را خلق کنید.
کلید مهم استراتژی برند، معماری برند شما است. معماری برند، همچون پایه ای برای دیگر مولفه های برند است و عوامل شخصیت برند، نقل قول ها و پیام برند، داستان و نیازمندی های عملیاتی و بصری را در ساختاری یکپارچه(متحد) همتراز می کند.
برندها احساسات مخاطبان خود را بر می انگیزند و به آنها جهت می دهند، پس معماری برند باید احساسات ویژه ای را که برندتان پیام آور آن است را، آشکار سازد.
برای خلق معماری برند، فرایند پنج-مرحله ای زیر را دنبال کنید:
- از نوشتن ویژگی های محصولات یا خدمات شروع کنید. در ادامه مزیت هریک را یادداشت کنید.
- تعریف ویژگی: ماهیت یک محصول یا خدمت و فعالیت/خدمتی که انجام می کند . برای مثال، از ویژگی های متمایز کننده ی یک ماشین، می تواند سیستم پیشرفته ی صوتی باشد باشد.
- منفعت همان نتیجه ی مثبتی است که ویژگی آن را ایجاد کرده. منفعت سیستم پیشرفته ی صوتی برای ماشین، کیفیت بهتر و ایجاد احساس مثبت برای مصرف کننده است.
- بر نوشتن مزیت ها تمرکز کنید. مشخص کنید که مزیت هریک احساسی است یا کاربردی و عملیاتی.
- مزیت کارکردی سیستم صوتی پیشرفته ایجاد صدایی با کیفیت بالاتر است.
- مزیت احساسی آن، تاثیر مثبتی است که بر ذهن مصرف کننده ایجاد می کند و موجب جلب توجه از سوی سایرین می شود.
- پس از آن، هر ویژگی و مزیت را بطور جداگانه بررسی نمایید و سپس میزان اهمیت آن را برای بازار هدف خود تعیین کنید. هر کدام را در یکی از سه دسته ی زیر قرار دهید.
- ویژگی های مورد انتظار: این ویژگی و مزیت ها بنیادی ومورد انتظار هستند، مشتری بدون این ویژگی ها یا مزیت ها خرید نخواهد کرد.
- ارزش افزوده: ارزشی که مورد انتظار نیست، اما اکثر مشتریان احتمالا فقط براساس وجود این عامل تمایل به خرید آن نخواهند داشت. با این حال این دسته کمک می کند تا خدمت یا محصول را از رقبا متمایز سازد.
- ویژگی هایی که مصرف کننده را ملزم به خرید می کند: مصرف کنندگان به دلیل وجود این ویژگی ها تمایل به خرید دارند و مهمترین دلیل آنها برای انتخاب محصولات یا خدمات شما، این ویژگی ها خواهد بود.
- اکنون ویژگی ها ومزیت ها را رتبه بندی کنید. برند، احساسات مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد. -حتی برندهای B2B. قوی ترین برند ها پیرامون مزیت های احساسی ساخته می شوند. از سیستم رتبه بندی زیر استفاده کنید:
- ویژگی مورد انتظار
- ویژگی ارزش افزوده
- ویژگی “خواهد خرید”
- مزیت های کارکردی مورد انتظار
- مزیت های کارکردی ارزش افزوده
- مزیت “خواهد خرید”
- مزیت احساسی مورد انتظار
- مزیت احساسی ارزش افزوده
- مزیت احساسی “خواهد خرید”
- معماری برند را پیرامون ویژگی ها ایجاد می شود، اما با قراردادن آنها در رتبه بندی ها. تمرکز اهمیت برروی مزیت ها، بطور ویژه بر مزیت هایی است که موجب می شود افراد به پیشنهادات شما تمایل داشته باشند. مرحله نهایی شناسایی مزیت های احساسی می باشد که هسته استراتژی برندتان خواهد شد.
- معمولا شما باید بر بالاترین رتبه بندی معماری برند تمرکز کنید. همه آنها را با رتبه ۶ یا بالاتر ارزیابی کنید. ممکن است تصمیم بگیرید مزیت های کارکردی اندکی را با مزیت های احساسی قرار دهید.
بادقت مزیت هایی احساسی یا کارکردی را که برای معماری برند استفاده می کنید بررسی کنید.
بعد از اینکه در رابطه با معماری برند خود تصمیم گرفتید، می توانید درباره مولفه های دیگر استراتژی برند تان چاره اندیشی کنید: خصیصه های شخصیت برند ،نقل قول ها و پیام برند، داستان، نیازمندی های عملیاتی وبصری
کلیه حقوق مادی و معنوی متعلق به وب سایت BrandAbout میباشد . کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.