همه ی انسان ها، خواسته یا ناخواسته، به طور معمول به سمت افراد، محصولات و برندهایی متفاوت جذب می شوند تا نیازهای خود را برطرف کنند. این حالت هرگز به صورت اتفاقی و از روی شانس رخ نمی دهد و در واقع دلیل روانشناسانه ای در پس هر انتخاب ما وجود دارد.
David Klow، روانکاو و صاحب مرکز مشاوره ی Sky light در شیکاگو، اذعان کرده است که هر یک از ما به سمت برندی کشیده می شویم که یک نیاز اصلی ما را برطرف کند.
تئوری سلسله مراتب نیازهای مازلو بیان می کند که هریک از افراد در طول زندگی خود به دنبال رفع نیاز مشخصی هستند و در هر زمان نیاز خاصی بر آنها غالب می شود و با برطرف شدن یک نیاز، نیازهای بالاتری مد نظر قرار می گیرند تا زمانی که فرد به بالاترین نیاز یعنی خودشکوفایی دست پیدا کند و به دنبال کشف استعدادهای خود باشد. این هرم نیازها از ۵ سطح تشکیل شده است که به ترتیب از پایین شامل مراحل زیر می باشد:
- نیازهای اولیه و فیزیولوژیک مانند نیاز به آب، غذا، خوابیدن، تنفس و …
- نیاز به امنیت جانی، امنیت شغلی، سلامتی و …
- نیاز تعلق مانند دوستی، خانواده و …
- نیاز به احترام، عزت نفس، موفقیت و …
- خودشکوفایی، خلاقیت، قدرت حل مسئله و …
David Klow معتقد است که برندهایی که از این سلسله مراتب پیروی کنند، می توانند یک یا چند نیاز اصلی افراد را برطرف کنند. در نتیجه علاوه بر توجه به بازار هدف، باید به این مطلب نیز دقت کنند که نیازهای آن افراد در چه سطحی قرار دارد و آنها چگونه می توانند آن را برطرف کنند. نیاز برخی افراد در محدوده ی توجه به سلامتی آنهاست و برای برخی دیگر کمک به آنها برای حل مسائل مربوط به کسب و کار است. برند شما باید مشخص کند که قرار است چه نیازی را برطرف کند و دایره ی خدمت رسانی خود را مشخص کند.
در همین رابطه، اگر شما نیز به دنبال ساخت یک برند شخصی قوی هستید(personal branding)، باید بتوانید ارزش هایی را که به مخاطبان خود ارائه می دهید ارزیابی کنید تا ببینید متناسب با نیازهای آنان می باشند یا خیر. افراد با توجه به سطح نیازهای خود ممکن است به یک شخصیت جذب شوند و یا اینکه به طور کلی آن شخص را نپذیرند. مدیرانی که به دنبال ساخت برندی قوی برای خود هستند، باید نیازهای مخاطبان خود را همواره مورد سنجش و بررسی قرار دهند و متناسب با آن نیازها، پیام خود را به آنان انتقال دهند. بی شک، صحبت از استعداد، خودشکوفایی و خلاقیت برای افرادی که همچنان در سطح اول از نیازهای خود قرار دارند، ابدا هیجان انگیز نیست و گاه حتی مورد تمسخر واقع می شود. در نتیجه یک برند شخصی نمی تواند برای همه ی افراد با توجه به هر نیازی باشد و مشخص کردن بازار هدف و نیاز آنان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
نکته ی مهم دیگر، شخصی سازی محتواست. بدین معنا که محتوا و پیامی که انتقال می دهید توسط خودتان ارائه و مدیریت شود. چنین پیامی ارزش بیشتری برای مخاطبان دارد. برای مثال بسیاری افراد، برای مشارکت در بحث های گروهی در شبکه های مختلف اجتماعی از افراد دیگری کمک می گیرند تا به جای آنان صحبت کنند و یا پست های مختلف قرار دهند. چنین تعاملاتی از نظر بسیاری مخاطبان قابل قبول نیست و ارزشی برای آنان ایجاد نمی کند. چرا که افراد دوست دارند حقیقتا با تفکر و نحوه ی بیان و صحبت شما آشنا شوند تا بتوانند شخصیت شما را به عنوان یک برند و الگو قبول داشته یا نداشته باشند. در غیر اینصورت نمی توانند قضاوت درستی در مورد شما داشته باشند. در کنار تمام این مطالب، یک برند باید بتواند احساسات بازار هدف خود را متناسب با نیاز آنان مورد هدف قرار دهد. اگر می خواهید از برند شخصی خود استفاده کنید و از طریق آن بر مخاطبین خود تاثیر بگذارید، باید به دنبال افرادی باشید که در سطح بالایی از نیازها قرار دارند و شما را درک کنند.
کلام آخر: درک نیاز های افراد و توجه به هریک از آنها و در نتیجه انتخاب برای رفع هرکدام، نیازمند رویکرد متفاوتی از برندها می باشد. انتخاب درست بازار هدف و ارائه ی محتوای متناسب با نوع نیازهای آنان، عامل موفقیت یا شکست بسیاری برندهاست.
منبع :tech.co
کلیه حقوق مادی و معنوی متعلق به وب سایت BrandAbout میباشد . کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.
