جهان هر لحظه در حال تغییر، شرایط متفاوتی را در فرآیندهای مارکتینگ و تبلیغات تجربه میکند. در گذشته بازاریابان رسانه های جمعی را مهمترین و عمده ترین ابزار دسترسی به مخاطبین می دانستند و تمام انرژی و سرمایه های خود را در این راه به جریان می انداختند. از اوایل سال ۲۰۰۰ کمکم این تغییرات نمایان شد و قدرت آنها به چشم آمد. حالا شرکتها سعی میکنند با استفاده از IMC آمیخته های از هر آنچه میتواند کارگشا باشد را بکارگیرند و در این مسیر اینترنت خون تازهای را به رگهای مدلهای ترویجی تزریق کرده است. ارتقاء فروش با سیاستهای بازاریابی مستقیم، تبلیغات و روابط عمومی، رویدادها و CSR گسترش یافته است و ادغام خلاقانۀ آنها جذابیت بیشتری در صنعت تبلیغات بوجود آورده است. نمونۀ زیر یکی از اولین تلاشهای یک تیم بازاریابی برای تغییر شرایط بوده است و نشان میدهد چگونه بازاریابان در یک مجموعۀ بزرگ برای اولین بار اقدام به امتحان یک روش نو کردند و در واقع ریسک شکست های احتمالی را پذیرفتند. شاید این یکی از نمونه های موفق IMC هم باشد و مدیریت این یکپارچگی موفق برعهدۀ تیمهای بازاریابی بوده است.
تقریباً در اواسط سال ۱۹۹۰ که عراق تجاوز آشکار خود را به کشور کویت آغاز کرد، استراتژیست های آمریکایی برنامه های خود را برای عکس العمل در برابر این تجاوز مرور میکردند. هر چند در آخر به نظر میرسد استراتژیست ها روش مناسبی را برای پاسخ به این حمله در پیش نگرفتند اما برای اجرای برنامه های خود، تغییراتی در ارکان ارتش و سیستمهای نظامی خود بوجود آوردند. این تغییرات پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد اتفاق افتاد و دقیقاً زمانی که ارتش آمریکا براساس پیشرفتهای تکنولوژیک خود تا ۴۰% کوچکتر شده بود و به سربازان کمتری نیاز داشت و طبیعتاً ساخت چنین ارتشی ساده تر و برنامه ریزی برای آن دقیقتر بود. از این رو ارتش آمریکا اقدام به جذب نیروی جدید نمود و با شعار “همه میتوانید” به ساخت تیزرهای تلویزیونی پرداخت. آنها در کنار این تبلیغات همه گیر، فرصتهایی را ازقبیل آموزشهای حرفهای، کمک هزینه های تحصیلی و دیگر مشوقهای مالی در اختیار داوطلبین قرار میداد.
پس از جنگ عراق، همچنان بازاریابان ارتش تلاش خود را برای جدب نیروها ادامه میدادند اما چیزی که نمایان بود، از بین رفتن تمام انگیزه و ارادۀ جوانان برای پیوستن به ارتش بود و اینها همه بدلیل اتفاقاتی بود که در جنگ عراق بوجود آمده بود. حالا شرایط اقتصادی در آمریکا رونق بیشتری داشت و جوانان سعی داشتند تا در زمینه های دیگر فعالیت کنند. فارغ التحصیلان دبیرستانی بسته های پیشنهادی ارتش را جذاب نمیدیدند و بدنبال شرایط بهتری در بازار کار بودند. عمق دیدگاههای منفی نسبت به ارتش آمریکا تبدیل به مسئلهای ریشه دار در جذب نیرو شد و بسیاری از جوانان حاضر به تحمل شرایط سخت آموزش های پایه نمی شدند. پژوهشها در آن سالها نشان میداد حدود ۶۳ درصد از جوانان ۱۷ تا ۲۴ ساله حتی به عضویت در ارتش فکر هم نمیکنند و مسلماً هیچ راه جذبی برای آنان وجود ندارد و تنها ۱۲ درصد از آنان، که احساساتی تر هستند، ارتش را جزء گزینه های منطقی خود به حساب میآورند. تمامی این عوامل باعث شد که ارتش در بین سالهای دهۀ ۹۰ تا حد زیادی از اهداف خود در جذب نیرو منحرف شود و مجبور باشد تا از طرق دیگر کمبود نیروهای خود را جبران نماید و هزینه های بیشتری را متحمل گردد.
اما سال ۲۰۰۰ با حضور دونالد رامسفلد در راس وزارت دفاع آمریکا، شرایط تا حد زیادی تغییر کرد و عملاً سیاستهای بازاریابی در ارتش سمت و سوی دیگری به خود گرفت. آنها شرکتهای مشهور تبلیغاتی و بازاریابی را استخدام کردند و کمپینهای متفاوتی را برای تبلیغات خود تدارک دیدند. این کمپین ها تکیۀ کمتری بر آگهی های تلویزیونی گران قیمت داشت و بیشتر بر پایۀ امکانات اینترنتی، E-Marketing و تلفن همراه طراحی شده بود. در اولین تلاش برای تغییر، متخصصان تبلیغات به این موضوع فکر میکردند که آیا شعار تبلیغاتی”همه میتوانید”هنوز مناسب است؟ این شعار با اینکه بسیار ملموس است اما در آن سالها رابطۀ خود را با مخاطبین از دست داده بود. بنابراین در کمپین جدید از شعار “An Army of One” استفاده شد که حاکی از تاکید سیاستگذاران بر یکپارچگی برنامه ها و سیاستها داشت. این شعار خلاقه حس بهتری را به سربازان القاء میکرد و به آنها نشان میداد که فارغ از هر شکل و موقعیتی آنها یک واحد هستند که موفقیتی مشترک را دنبال میکنند. موفقیتی که به یک ارزش مهم شخصی برمیگردد.
این کمپین از سیاست مشابه سازی استفاده میکرد و سربازان موفق را که توانسته بودند با افزایش مهارتهای صحیح بر ترس های خود غلبه کنند را الگو قرار میداد. ایجاد یک سایت قدرتمند در این کمپین ارزش زیادی داشت و کمک میکرد تا نزدیکی بیشتری با مخاطبین ایجاد گردد. سایت به عنوان یک ابزار برای ثبت نام و دریافت مشخصات نیز استفاده میشد.
اجرای این کمپین یک موفقیت بزرگ را برای ارتش آمریکا به ارمغان آورد. هرچند میزان هزینه ها تا ۲۰ درصد کاهش یافته بود، دستیابی به اهداف تعیین شده (که در اجرای این کمپین استخدام ۱۱۵۰۰۰ نفر نیروی داوطلب بود) یکماه زودتر از موعد به پایان رسید. جالب اینجاست این کمپین تا دو برابر بازدید از سایت ارتش را افزایش داد و موفق شد جوایز متعددی را به عنوان موثرترین برنامه های تبلیغاتی و بازاریابی در دوران خود دشت کند.
منبع:فرصت امروز