فرآیند خرید یک مشتری متشکل از مراحل مختلفی است که معمولاً به ترتیب رعایت میشود. این مدل نشان میدهد تصمیم گیری در واقع شامل مراحل روانی و درونی میشود که باید بدانها نیز پرداخته شود. از آنجا که بازاریابان تحت تاثیر روند تصمیم گیری مشتریان خواهند بود، انگیزه، ادراک، ایجاد نگرش مثبت، ادغام حواس در جهت هدف و جلب اعتماد برای آنان بسیار مهم است. تمامی این فرآیند پارامترهای اصلی برنامه ریزی تبلیغات را برای استراتژیست ها نیز مشخص می کند.
مرحلۀ اول از روند تصمیم گیری مصرف کننده، شناخت است و این اتفاق زمانی رخ میدهد که مصرف کننده نیاز خود را درک کند و انگیزۀ کافی برای حل مشکل خود را داشته باشد. مرحلۀ شناخت در واقع آغاز پردازشهای بعدی برای تصمیم گیری است. مشکل بزرگی که گاهی در این مقطع ایجاد میشود تفاوت بین آن چیزی است که مصرف کننده نیاز خود میداند، آنرا میخواهد و معمولاً ایده آل گرایانه است و آن چیزی که در واقع وجود دارد، جزء خدمات و کالای موجود در بازار است و میتوان آن را در اختیار مشتری قرار داد.
تشخیص یک نیاز نزد مصرف کننده (این مصرفکننده البته ممکن است یک سازمان باشد) ممکن است فرآیند ساده یا پیچیدهای داشته باشد و تاثیر فزایندهای بر شرایط حال وی داشته باشد. نیاز یک مشتری و تشخیص آن معمولاً تحت تاثیر عوامل داخلی و خارجی یا هر دو آنها قرار دارد. در وهلۀ اول و بصورت ساده زمان نیاز مشتریان، زمانی است که آنها نیازمند محصولی شوند که قبلاً نیز از آن استفاده میکردند. در این موارد تصمیم خرید ساده و معمول است و اغلب با انتخاب برندی که قبلاً از آن رضایت داشته اند یا برندی که توسط تبلیغات و مشتریان وفادار پیشنهاد میشود، انتخاب صورت میگیرد. شکل بعدی زمانی است که مشتریان از خرید قبلی خود احساس نارضایتی داشته باشند و وضعیت فعلی پاسخگوی نیاز آنها نباشد. در اینصورت تبلیغات میتواند نیاز مصرف کنندگان در شناخت محصول بهتر را رفع نماید. درخواستهای جدید بخش دیگری از نیاز مصرف کنندگان است که بر اثر احساس تغییر در زندگی برای آنها پیش میآید که بطور مثال شامل تغییرات در وضع مالی، وضع اشتغال یا شیوۀ زندگی بوجود میآید. برای مثال وقتی شما از دانشگاه فارغ التحصیل می شوید و شروع به کار میکنید نیازمند تغییر در کمد لباسهای خود هستید. هرچند دلیل عمدۀ خرید نیاز است، برخی از آنها نیز برای مصرف کننده ضروری نیست. با این وجود در چنین شرایطی خرید براساس فرهنگ مصرف کننده و مدل فکری او اتفاق میافتد. محصولات و خدمات مرتبط پارامتر دیگری است که سبب تحریک مخاطبین برای خرید یک محصول میشود. برای مثال خرید یک دوربین عکاسی به همراه خود نیاز به خرید لنز، کیف و ابزار اضافی و یا خرید یک کامپیوتر نیاز به تجهیزات مکمل، نرمافزار و سرویس دوره ای را ایجاد مینماید. روش دیگر که میتواند نیاز مشتریان را برجسته نماید، فعالیت بازاریابان است که مصرف کنندگان را نه تنها تشویق به خرید میکند بلکه نیاز آنها را برجسته و در واقع به آنان معرفی میکند. به همین دلیل است که بازاریابان و استراتژیست ها در مواقعی دست به تغییر سبک، مد یا طرح میزنند تا نیازهای جدیدی را برای مخاطبین بوجود آورند. آنها میتوانند با استفاده از شکلهای روابط عمومی تمایل مصرف کنندگان را به طرحها و برندها رصد کنند و میزان رضایت آنها بسنجند و سپس با ورود به بازار با مارکهای متغیر از برندهای شناخته شده و با استفاده از تکنیکهای مختلف تبلیغات جذب مشتری میکنند. مشتریانی که آنها را بخوبی میشناسند. محصولات جدید میتواند شکل جدیدی از حس نیاز را در مشتریان بوجود آورد، علی الخصوص اگر این محصولات نوآورانه هم باشد. در این شرایط تمرکز بازاریابان در کاربردی بودن محصول و نشان دادن راه حلهای جدید با استفاده از محصولات جدید است. موضوعی که البته قبل ورود به بازار برای کالا و خدمات جدید سیاستگذاری میشود. تلاش بازاریابان برای شناخت نیاز مصرفکنندگان همیشه هم موفق نیست. گاهی ممکن است برخی نیازها دیده نشود یا از طرفی برخی از آنها بدرستی تشخیص داده نشود. محصولات هم باید گنجایش تغییر به سمت رفع نیازها را داشته باشند. برای مثال محصولات دیجیتال جزء محصولاتی هستند که چنین قابلیتهایی را دارند.
بازاریابان میدانند اگر قرار باشد تا مصرف کنندگان را تحت تاثیر قرار دهند باید یا مشکلی از آنها حل کنند یا برای تصمیم گیری هدفمند آنها، ایجاد انگیزه نمایند. انگیزه ها بسیار متفاوتند. یک مخاطب ممکن است خریدار یک ساعت مچی کاربردی، قابل اعتماد و کم قیمت باشد و مشتری دیگر بدنبال یک مد یا برندی خاص باشد. این نشان می دهد انگیزه های مختلف نیازمند مطالعات متفاوتی است. عواملی که مجزا از هم میتواند موجبات موفقیت یک بازاریاب را فراهم آورد. برای مثال یکی از ساده ترین و معروفترین روش تشخیص نیازها، نطریۀ کلاسیک مازلو است که سالها پیش سعی بر آن داشت تا انگیزههای بشری را دسته بندی کند. در این دسته بندی، سطح اول فیزیولوژیکی و پایه است که نیازهای اولیه زندگی همچون غذا، سرپناه و پوشاک را پوشش می دهد. سطح دوم نیازهای مربوط به ایمنی و امنیت را معرفی میکند. در سطح سوم تعلقات اجتماعی، عشق و روابط رضایتبخش با دیگران قرار میگیرد. چهارمین سطح نیاز به حس اعتمادبنفس و جلب اعتماد و احترام از دیگران است و در نهایت خانۀ آخر مربوط به شکوفایی فردی و استفاده از پتانسیل درونی است. در بخش بعدی به مراتب نیازها نزد مخاطب خواهیم پرداخت.
منبع: فرصت امروز