
تحلیل برندهای ایرانی براساس توانشان جهت تبدیل شدن به برند جهانی
صادرات ۱۱۰ میلیون دلاری در نیمه نخست سال ۱۳۹۴ که پیش بینی شده است تا ۳۳۰ میلیون دلار تا آخر سال رشد کند! (البته آمار بین المللی حاکی از ۶۹۷ میلیون دلار برای سال ۲۰۱۵ است). اگر به بزرگی این بازار (واردات و صادرات) بخواهیم توجه کنیم با بازاری به بزرگی ۱۹ میلیارد دلار روبرو خواهیم شد که صادرات ما در برابر آن عددی ناچیز است به زبان دیگر ۳٫۴% بازار دنیا در دست فرش بافان ایرانی است، جدول زیر که از سایت ITC استخراج شده است ده کشور صادرکننده و واردکننده در صنعت فرش را نشان می دهد.
البته اگر مصرف داخلی هر کشور را محاسبه کنید این عدد بسیار متفاوت خواهد شد به عنوان مثال بزرگی بازار فرش و گلیم فقط در آمریکا طبق آمار بیش از ۱۲ میلیارد دلار است.پس می توانیم بگوییم مشتری برای خرید فرش کم نیست. ولی چرا ایران در این محصول که به جرات می توان گفت در تمام استانها بافته می شود، قدرت اشتغالزایی بالایی دارد سهم بازار راضیکنندهای در دنیا ندارد ؟
جواب روشن است چون ما فقط می خواهیم فرش ایرانی را صادر کنیم! به عبارت ساده تر همه دست اندرکاران این صنعت از صادرکننده و تولیدکننده گرفته تا دیگر ذینفعان مانند دولت و بانکها می خواهند فرش ایرانی را به فروش برسانند ما این نگرش را فروش محور می دانیم. در صورتی که صادرات درست خریداری شدن فرش ایرانی از طرف خریدار است. که ما آن را نگرش برند محور می نامیم. دنیا با سرعت بسیار زیادی به سمت برند محوری در حال حرکت است، این ایمن ترین راه موفقیت در بازارها با رقابت شدید است.
سوال این است، پس فرش ایرانی اگر برند نیست، پس چیست؟ بنظر می رسد کالایی مشهور است البته امروزه اگر ترکیه ، چین و دیگر کشورها بگذارند. باید توجه داشت بین برند بودن با مشهور بودن تفاوت زیادی وجود دارد. اگر فرش ایرانی برند بود باید ستارگان عرصه هنر و سینما، سیاستمداران بزرگ دنیا و افراد مشهور به داشتن فرش ایرانی در منزل و یا محل کارشان افتخار می کردند.
اگر فرش ایرانی برند بود ، بعد از خروج ۵ ساله از بازار آمریکا برای بازگشت مجدد این کالا باید جلوی فرش فروشی ها صف کشیده می شد، اگر فرش ایرانی برند بود باید کسب و کاری چند میلیارد دلاری می بود.البته ممکن است دلیل اصلی عقب افتادگی فرش ایرانی را بعضی از کارشناسان تحریمها بدانند ولی طبق آمار گمرک کشور این عدد قبل از تحریم فرش در سال ۲۰۱۰ حدود ۵۰۰ میلیون دلار برای کل سال بوده است.
عملکرد نادرست مان در این حوزه باعث شده است امروزه در صنعت فرش سایر کشورهایی که اندک خمیرمایه ای در تولید فرش دارند پا به عرصه رقابت گذاشته و تهدیدی جدی برای این صنعت ملی باشند. باید بدانیم که بازار کسب و کار در دنیای فعلی به مثابه میدان جنگ است ودر صورت عدم داشتن استراتژی و ابزار پیاده سازی آن، یقیناً در این جنگ محکوم به شکست و خارج شدن از گود خواهیم بود و این اصل استثنایی هم قائل نمی شود.
حقیقت تلخ ماجرا اینجاست که صنعت فرش ایران در این جنگ بدون ابزار و برنامه مشخص وارد شده است ، امروزه کاری را انجام میدهیم که ۲۰ سال پیش و یا حتی ۱۰۰ سال پیش در خصوص صادرات فرش انجام میدادیم ولی این راه دیگر جوابگو نیست. توسعه موفق در بازارهای جهانی نیاز به تغییر دیدگاه دست اندر کاران حوزه فرش دارد. امروزه برندگان این جنگ کسانی هستند که بر قدرت نام تجاری خود افزوده اند.
صنعت فرش ایران با پتانسیل های بسیار بالای کیفی ، اصالت ، قدمت و داشتن سابقه ای درخشان در گذشته این توان را دارد تا به برندی معتبر و غیرقابل تهدید بدل گردد و به جایگاه واقعی خود در جهان دست یابد. ثروت ملی که می تواند با ارزش افزوده بسیار بالا در حوزه صادرات یکی از ارکان مهم در بازارهای غیرنفتی باشد و گامی موثر را در عدم وابستگی به نفت ایفا نماید.
این مهم زمانی اتفاق می افتد که فرش ایرانی به عنوان برند برتر فرش در دنیا به معنای واقعی شناخته شود و قدرت برند این امکان را به صنعت فرش خواهد داد تا به جای استفاده از روش های سنتی بازاریابی که به دنبال فروش و جذب مشتری هستند، مشتریان به صورت خودجوش به سمت فرش ایران گسیل نماید. و همانطور که در مقالات گذشته توضیح داده ام با جایگاه سازی و تسخیر ذهن مخاطبین میتوان این راه را طی کرد.