
بیش از سه هفته از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده میگذرد و در این مدت به زعم انتخاب تا حدی دور از ذهن وی، حرف و حدیثها، تحلیلها و تفسیرهای فراوانی صورت گرفته است. طبیعتاً سیاستمداران و اقتصاددانان انتخاب رئیس جمهور آمریکا را موضوع روز و مربوط به خود میدانند و اصولاً یادداشتها و سخنرانی ها از یک پایگاه سیاسی یا اقتصادی منتشر میشود.
اما این انتخاب ویژه، از دو منظر در کارگاه مارکتینگ قابل بررسی است. این تحلیل اول از منظر انتخابات به مثابه فروش و جایی که قرار است شما شخصی را با توجه به کیفیت و کارایی او، هزینه هایی که انتخاب او برای مردم دارد، گسترش رای دهندگان و جنس و شیوۀ تبلیغات مورد بررسی قرار دهید، قابل توجه است.
اما نکتۀ دیگر که در انتخابات اخیر قابل بررسی است و ما در نظر داریم به آن بپردازیم، شخص دونالد ترامپ به عنوان یک چهرۀ اقتصادی و یک فعال کسب و کار است. روش شناخت او در این حوزه بررسی سابقۀ وی در کسب و کار و آثاری است که از وی برجای مانده است. در روزهایی که سیاستمداران بدنبال راههایی برای توجیه انتخاب وی هستند و او را فاقد هرگونه مزیت برای ریاست جمهوری میدانند، اعتقاد بر این است که وی توانسته است با تبلیغات شرایط را به نفع خود تغییر دهد.
تبلیغاتی که نه صرفاً بدلیل گستره و حجم پخش، بلکه بدلیل استراتژی مناسب و هدفگیری درست، موفق بوده است. اساساً بسیاری از روسای جمهوری در آمریکا در رشتههای اقتصادی تحصیل کردهاند. افرادی نظیر بوش (پسر)، ریگان و کندی، همگی تحصیلاتی مرتبط با اقتصاد داشتهاند و اغلب پس از اتمام دورۀ ریاست جمهوری خود به کسب و کارهای شخصی مشغول شدهاند (البته غیر از کندی که به انتهای ریاست جمهوری خود نرسید). بنابراین از این نظر انتخاب ترامپ موضوع جندان عجیبی نیست.
بررسی سوابق تجاری ترامپ نشان میدهد وی یک تاجر کلاسیک، متخصص و کاربلد نیست. ترامپ در تجارت خود نیز شلوغ میکند و موفقیتهای معمول خود را مدیون همین مغلطهکاری است. او میلیاردی است که بیش از قدرت، صدای بلندی دارد. او وقتی از لحاظ قانونی توان بیرون کردن مستاجران خود را ندارد، با استخدام کارتنخوابها، زندگی مستاجران خود را سخت میکند تا خود تصمیم به رفتن بگیرند. او در مصاحبه های انتخاباتی میگوید دهها میلیارد پول دارد در حالی که اوراق مالیاتی وی حدود سه میلیارد سرمایه را نشان میدهد. او تا امروز و با افتخار قانونها را دور زده است، زور گفته است و شوی گردن کلفتی برگزار کرده است. او تبلیغ کرده است و این تبلیغ، برند وی را ساختارشکن و قانونگریز معرفی میکند. و عجیبتر از همه اینکه چگونه ممکن است یک قانونگریز که حتی در ظاهر ابایی از انتخاب چنین گفتمانی ندارد، میتواند منادی قانون در جامعه و بزرگتر از آن در دنیا باشد؟!!
با رجوع به کتب وی در سالهای گذشته متوجه میشوید که دونالد ترامپ بیش از اینکه یک متخصص در حوزۀ مارکتینگ و فروش یا حتی اقتصاد باشد، یک مشاور انگیزشی است که سعی دارد با استفاده از مدلهای مرسوم ساختارشکن و بگونهای هوچیگرایانه خوانندگان خود را سر ذوق آورد.
هر چند ترامپ خود این کتابها را ننوشته است و اصطلاحاً از نویسندگان در سایه استفاده کرده است اما نظرات وی بخوبی در این کتابها مستتر است. روح سیال میل به پیروزی در کتابهای ترامپ کاملاً مشهود است تا جایی که از روشهایی استفاده میکند تا در فروش کتابهایش هم پیروز مطلق باشد و از همین روی در یکی از این کتابها، همراه با “کیوساکی” که سابقۀ فروش مطلوب از کتابهایش را دارد، میشود. بنابراین میتوان گفت کتابهای دونالد ترامپ همچون دیگر کتابهای انگیزشی دستورالعمل خاص و تکنیکال با تکیه بر اصول علمی و تحقیقاتی پیشنهاد نمیدهد. در مقدمۀ کتاب چگونه مثل یک بیلیونر فکر کنید؟ آمده است: “بیلیونرها به فرصتها یا موانع اهمیت نمیدهند. ما به معقول بودن، به اینکه مردم چه فکر میکنند، چه چیزی متعارف است و یا چه چیزی انتظار میرود، فکر نمیکنیم. ما پیرو شهود و بینش خود هستیم و اهمیتی نمیدهیم که دیگران آن را ابلهانه یا احمقانه تصور کنند.”این جملات شاید برای یک جوان جویای شهرت و پرانرژی بسیار جذاب، انگیزشی و ساختارشکن باشد اما به نظر میرسد برای یک رئیسجمهور که نیازمند توجه و تعامل با تمام اعتقادات و نظرهاست و عملاً مجری قوانین مصوب با در نظرگرفتن تمامی جزئیات است، چندان خوشایند نباشد.
ترامپ در دنیای سیاست اتفاق عجیبی است و از آنجا عجیبتر میشود که به نظر میرسد خرد جمعی باید تصمیمات سالمتری بگیرد. او نه سیاستمدار است و نه حتی یک تاجر. به نظر میرسد او از یک گپ تاریخی (خلاء آرمانهای صحیح در جامعه) در فضای آمریکا استفاده میکند و با تنها تخصصش (یعنی استفاده مناسب از رسانه ها) به موقعیتی منحصربفرد دست یافته است.
شاید برای خوانندگان ترامپ هنوز هیجان انگیز باشد و حتماً برای کسانی که بدنبال موفقیتهای شخصی هستند الگوی جذابی به حساب آید اما قطعاً دونالد ترامپ شبیه یک شکست برای دموکراسی است که به عنوان یک نمونۀ مطالعاتی میتواند نمایانگر مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم آمریکا باشد. دور از ذهن نیست که ترامپ شب پس از پیروزی با خود اندیشیده باشد که “حالا باید چه کنم؟!!” چون تجربه زندگی او نشان میدهد تنها موفقیت در انتخابات در برنامۀ ذهنی او گنجانده شده است و پس از آن انگیزۀ چندانی باقی نمیماند!!!
منبع: فرصت امروز