
فرایند ارتباطات، پیچیده و گاه ناموفق است. اما زمانی که فروش شرکت شما برای ارتباط با مصرف کنندگانِ بالقوه به استفاده از تبلیغات بستگی دارد، رسیدگی به این مشکل بسیار مهم است. با اینکه تبلیغات، تا حدودی به تلاشهایی ناموفق نیز شناخته شده است، چند استراتژیِ تجربه شده و خلاقانه وجود دارند که به هدایت فرایند کمک میکنند. در این مقاله، مروری اجمالی از شش روش ارائه خواهد شد و چگونگی اجرای آنها نیز به تفصیل بیان می شود.
پیشنهاد فروش ویژه: این استراتژی یک ویژگی متمایزکننده ی مهم، که برند شما را از رقبایتان جدا میکند را برجسته میکند. به منظور اینکه این استراتژی مناسب و کارساز باشد، برند شما در واقع باید یک ویژگی متمایزکننده داشته باشد. بین ویژگیهای متمایزکنندهای که اساس آنها مزایای رقابتی پایدار است و ویژگیهایی که رقبا به راحتی میتوانند به آنها دست پیدا کنند، تفاوت وجود دارد. به عنوان مثال، فروش مبتنی بر قیمت یا تبلیغات، معمولا پایدار نیستند زیرا رقبا به راحتی میتوانند به همین ترتیب عمل کنند. مزایای پایدار رقابتی و قابلعرضه عبارتند از: توزیع یا پروانههای انحصاری، علائم تجاری یا حق امتیازها، خدمات به مشتریان یا ضمانتنامه، و تجربه یا دانشِ کارمندان.
تصویر برند: در شرایطی که تفاوت واقعی یا کاربردی بین محصولات یا خدمات شما و رقبایتان وجود ندارد، میتوان با استفاده از پیامرسانیِ خلاقانه، تفاوتی محسوس ایجاد کرد. با اتخاذ نشانهها و نمادهای فرهنگی به منظور ایجاد یک تصویر خاص، بر اساس جایگاهیابی و تداعیهای برند شما، مصرفکنندگان باور خواهند کرد که محصول شما متفاوت است.
ایجاد احساسات: دستیابی به احساسات مشتریان منجر به رسیدن به سطوح بالاترِ از ماندگاری پیام و یادآوری برند خواهد شد. نکته مهم در مورد جاذبههای احساسی، تنوع احساساتی است که میتوان روی آنها کار کرد. احساساتی که به طور رایج در تبلیغات برانگیخته میشوند شاملِ ترس، گناه، طنز و موفقیت است. برای روشن شدن موضوع، خردهفروشان و نمایندگیهای فروش خودرو، اغلب با تاکید بر محدودیت زمانیِ حراجهایشان، از برانگیختن احساس ترس استفاده میکنند. آنها مصرفکنندگان را از اینکه یک معاملهی عالی را از دست بدهند یا از اینکه اگر محصول را فوراً خریداری نکنند، دیگر نتوانند آن را به همان قیمت بخرند، می ترسانند.
همخوانی: این استراتژی عبارت است از پیدا کردن الگوهایی در تجاربِ مخاطبانِ مورد نظر و منطبق کردنِ ارتباطاتِ خود بر این تجارب. به عبارت دیگر، بیانِ نکتهای که با تجربیاتِ مصرفکنندگانِ شما همخوانی دارد. این روش را با ادامهی مثال نمایندگیهای فروش خودرو تشریح میکنیم. به دلیل این که بسیاری از مصرفکنندگان، برخورد فروشندگانِ سمج را تجربه کردهاند و به شدت از فرایند چانهزنی بیزارند، بعضی از نمایندگیها، با برجسته کردنِ شیوههایی مانند استفاده از کارمندانی که حق کمیسیون نمیگیرند و یا قیمتگذاری مقطوع و از پیشتعیین شده، تقاوت رویکرد خود را به مخاطب اعلام میکنند.
عمومیت: هنگام استفاده از یک روش عام و همگانی، شما تلاش میکنید تا کاری دقیقاً برخلافِ «پیشنهاد فروش منحصربهفرد» انجام دهید و در عوض تلاش میکنید تا این پیام را منتقل کنید که تفاوت قابلتوجهی بین ردهی محصولاتِ برند شما و برندهای دیگر وجود ندارد. اگرچه به نظر بیهوده میآید، ولی در واقع این روش بطور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد، اما فقط برای برندهایی مناسب است که در بازار، پیشگام نیستند و میخواهند شکافِ موجود بین تلقی از برندِ خود و برندِ غالب را از بین ببرند. هنگامی که برندهای پیشرو، براساسِ «تصویر برند» بر بازار غالب شدهاند، یک روش عام به تضعیفِ قدرتِ برندی که در بازار پیشگام است، کمک میکند.
پیشگام بودن: یک عبارت پیشدستانه، ادعایی کلی است که هر برندی میتواند از آن استفاده کند، اما یک برند آن را در اولویت بیان میکند، و به این ترتیب آن را مانند یک پیشنهاد فروش منحصربهفرد نشان میدهد. این روش تنها وقتی کارساز است که شما اولین کسی باشید که ادعا را مطرح میکنید تا بدین ترتیب افرادی که میخواهند از جذابیتهای مشابه استفاده کنند، تقلیدکنندگانی جعلی به نظر بیایند.
کلیه حقوق مادی و معنوی متعلق به وب سایت BrandAbout میباشد . کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد.